سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود. هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سالهای ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبانهای شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوقالعادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستادهشد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمهای از کتابی دستنویس ایرانی بود را به چاپرساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوهای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.
در مدتی که در لندن بودم و کاری نداشتم، اتفاقاً روزی به حراجی فیلیپ در خیابان «بوند» رفته بودم که الماس درشت درخشانی برای فروش در آنجا عرضه شد. قیمتهای پیشنهادی آن قدر پایین بود که فروخته نشد. بعداً از سر کنجکاوی درباره صاحب آن از مسئولان حراج پرسیدم و فهمیدم نمایندهای از طرف ویلئام هورنبی، فرماندار سابق بمبئی، آن را برای فروش آورده است.
از مدتها قبل از پیشینه این الماس باخبر بودم و شاید دانستن آن برای خوانندگان هم جالب باشد. این الماس را در ۱۷۷۹ یک نفر ارمنی از ایران خارج کرده و به بمبئی آورده بود احتمالاً جزء جواهرات سلطنتی [ایران] بود که در شلوغیهای بعد از مرگ کریم خان زند در شیراز از خزانه خارج شده و به دست مردم افتاده بود. آن شخص در بمبئی الماس را به بانویی ارمنی فروخت که به نام مادام پومپون مشهور بود؛ آقای هورنبی در آن موقع فرماندار بمبئی بود و کمپانی هند شرقی در آن زمان به کارمندان غیرنظامی خود اجازه میداد برای خودشان هم تجارت کنند. بدین ترتیب آقای هورنبی نه فقط بالاترین و محترمترین مقام بمبئی بود، بزرگترین تاجر بمبئی هم به شمار میرفت.
مادام پومپون، الماس درخشانی را که خریده بود به آقای هورنبی نشان داد و ضمنا پیشنهاد فروش آن را داد. بالاخره آقای هورنبی و آقای دیوید اسکات الماس را به مبلغ ۲۱۰۰۰ لیره استرلینگ خریدند. در ۱۷۸۲، زمانی که آقای اچ داماد آقای هورنبی از طریق بصره به انگلستان میرفت؛ آقای هورنبی الماس را به او سپرد تا به انگلستان بیاورد و در اینجا به مرحوم جان هانتر، یکی از مدیران کمپانی هند شرقی بدهد.
نکته عجیب این که آقای اچ نمیدانست چه شیء با ارزشی را با خود حمل میکند؛ او نتوانست فوراً به ملاقات آقای هانتر برود و از بخت بد، بسته حاوی الماس را در خانهای که اولین شب رسیدنش به لندن در آن گذرانده بود جا گذاشت بر عکس آنچه انتظار میرفت، بخت با او یار بود و توانست بستهاش را پس بگیرد.
شکل این الماس با رنگ و آب یا موج آن متناسب نیست. هیچ ایرادی از نظر آب یا موج به این الماس وارد نبود، ولی رنگ یا تلألؤ آن وقتی در مقابل نورهای خاصی قرار میگرفت. انعکاس صورتی کمرنگی داشت رنگی که از نظر جواهرشناسان باعث کاهش قیمت الماس است. شکل آن به اصطلاح جواهرشناسان اصیل، دایره نامنظم بود که میتوانست با تراش جدیدی، شکل بهتر و با ارزشتری به خود بگیرد. به طور کلی اگر خریداری برای آن پیدا میشد، میتوانست بین بیست و چهار هزار تا بیست و پنج هزار لیره استرلینگ به فروش برسد.
اما هیچ خریداری در انگلستان پیدا نشد. از آنجا که کاترین امپراتریس، روسیه، مدتی قبل الماس بزرگ کوه نور را که آن هم پس از مرگ نادرشاه از ایران خارج شده بود، از یک نفر ارمنی خریده بود، احتمال دادند که ممکن است این الماس را هم بخرد.
با این فکر آقای هانتر به پترزبورگ سفر کرد، اما یا قیمت گرانی برای الماس پیشنهاد کرده یا امپراتریس آن را نپسندیده بود و دوباره الماس به انگلستان بازگردانده شد و تا زمانی که آن را در حراجی مذکور دیدم باقی ماند آقای اسکات پس از مدتی، سهم خود از الماس را به آقای هورنبی فروخت که اکنون تنها مالک آن به شمار میرفت و نمایندهاش الماس را برای فروش به حراجی آورده بود. کسانی که در خرید و فروش سنگهای قیمتی دست داشتهاند میدانند که کمتر اتفاق میافتد الماسی به درشتی الماس مورد بحث، حتی اگر به قیمت مناسبی خریداری شده باشد در مدت کوتاهی به فروش رود تا بهره پولی که برای خرید آن صرف شده از سود حاصل از فروشش بیشتر نشود.
اما در این باره آقایانی که الماس را از مادام پومپون خریدند چنان قیمت بالایی برایش پرداختند که حتماً مطمئن بودند میتوانند فوراً آن را به فروش برسانند، که متأسفانه این طور نشد. من محاسبه کردهام وقتی این الماس برای فروش در حراجی عرضه شد برای صاحبش چهل و هشت هزار لیره استرلینگ تمام شده بود؛ یعنی بیست و یک هزار لیره قیمت خرید به اضافه بیست و شش سال بهره پول آن به نرخ پنج درصد که معادل بیست و هفت هزار لیره میشود.
پس از مذاکره با نماینده، مالک قرار شد الماس را که تا آن وقت تحت نظر کمپانی بروس فاوست و شرکا نگهداری میشد به ترتیبی که در ذیل میآید در اختیار من بگذارند هنگام حرکت از لندن به قصد ایران در حضور من آن را به دست کاپیتان دیویس دهند تا با خود حمل کند؛ وقتی به هند رسیدیم باید تحت نظر شرکت بروس در بمبئی نگهداری شود تا هنگام حرکت به ایران که آن را به من تحویل دهند.
نظرات کاربران